وقتی خودت را از رابطهای که رو به مرگ میرود، نجات نمیدهی
مثل این است که رمانی زیبا را مدتها با اشتیاقی عجیب دنبال میکنی...
تا شبی که به اواسط کتاب میرسی
میبینی تعداد زیادی از صفحات کتاب پاره شده است!
و تو از این جا به بعد قصه،هاج و واج و پر از سوال میمانی!
اینجا همان نقطه ایست
که بند رابطه ات به طور ناگهانی پاره میشود...
تا مدتها با ذهن پر سوالت کلنجار میروی
و به نتیجهای نمیرسی
تا اینکه تصمیم میگیری
این رابطهی بریده شده را گره بزنی!
و خواندن همان رمان را از صفحهی بعد از پارگی ادامه دهی...
بازدید : 302
يکشنبه 13 ارديبهشت 1399 زمان : 19:37